آموزش وردپرس

سریال خاطره انگیز در خانه (عزیز خانم)

29,347بازدید

da

از سریال “در خانه” چیزی یادتان هست یا نه؟ سریالی خاطره انگیز که قصه سه پسر شیطان را روایت می کرد.محسن پسر همسایه را که یادتان هست؟

مجموعه “در خانه” محصول ۱۳۶۵ شرح اتفاقات و بازیگوشی‌های سه دوست در یک تعطیلات تابستانی بود. جواد (آرش محمودی) که با مادر (رویا افشار) و پدرش (اسماعیل پوررضا) در خانه عزیز خانم (شهلا ریاحی) مستاجر بودند و محسن (بابک بادکوبه) و پدرش (اکبر عبدی) در همسایگی‌شان. یک طوطی هم به نام فندق در آن حضور داشت.

در تعطیلات تابستان مرتضی (محمد چراغعلی) پسرخاله علی به خانه آنها می‌آمد و شیطنت و بازیگوشی این سه کودک داستان‌های هر قسمت را تشکیل می داد، از جمله در قسمتی که در جستجوی گنج زیرزمین و باغچۀ خانه را زیر و رو می کردند.

یکی از شخصیت‌های شیرین و جذاب مجموعه پدر محسن (اکبر عبدی) بود که با تکیه کلام “با اجازۀ صابخونه” از دیوار مشترک حیاط سر و کله‌‎اش پیدا می شد! که دنبال محسن می‌گشت.

خانه ای بود با حیاط با صفا که از دو سمت عمارت مسکونی داشت، در یکی عزیز خانم می نشست و در دیگری خانوادۀ مهربان یک مرد میوه فروش که هر عصر وقتی به منزل می رسید دو پاکت مقوایی میوه زیر دو بغلش بود و به زحمت در را می گشود…… شروع سریال با یک انیمیشن جذاب بود. پیرزنی در کنار سماور و طوطی اش در چهاردیواری خود مشغول چرت زدن بود که ناگهان سر و صدا و همهمه به گوش می رسید و بعد صدای در زدن و پیرزن کمی عصبی از خواب می پرید، در را که می گشود خانواده ای ۳ نفره وارد می شدند، پدر و مادر و یک پسر، یک روبوسی با صدای اغراق شده بین مادر و پیرزن رخ می داد که صدای فانتزی اش هنوز در گوشم مانده، کمی بعد دوباره صدای تق تق در به گوش می رسید، پیرزن متحیر می شد، دوباره در باز می شد و پسر بچه ای عینکی وارد می شد اینبار همان روبوسی کشدار با پسر کوچک خانواده و شلوغ کردن این دو که به حدی سر و صدا زیاد می شد که پیرزن کم کم چهره اش اخمو می شد ناگهان برای بار سوم صدای در به صدا در می آمد و پسرکی تپل به بچه ها می پیوست روبوسی بعدی و شلوغ و پلوغ شدن اوضاع تا اعتراض مرد همسایه به گوش می رسید که بعدا می فهمیدیم اکبر عبدی است و بابای محسن!

و یا یکجای دیگر که قصد داشتند گمانم صابون بسازند، برای کشف ترکیبات صابون، دست و پای محسن بینوا را می بستند و به زور وادارش می کردن یک گاز به صابون بزند و بگوید چه حسی دارد! محسن گاز می زد و می گفت: تند است سوختم! بچه ها می گفتتند: تند است! فلفل دارد! می گفت: کف می کند! می گفتند پودر رختشویی هم دارد! می گفت چرب است: می گفتند آهان نفت هم دارد! می گفت چسبناک است! می گفتند: خمیر دارد!! خلاصه که در این قسمت گمانم این معجون ترکیبی بود که منفجر می شد و به سقف منزل می چسبید! و البته قابلمه و محتویات هم به شکلی مضحک از زیرزمین پرواز می کرد و وارد خانۀ همسایه (اکبر عبدی) می شد که صحنۀ دستهای چسبناک و پر خمیر و صورت دود زده اش وقتی با قابلمه بالای دیوار ظاهر می شد خیلی خنده دار و بانمک بود!

جایی دیگر برای شاد کردن عزیز خانم، کیکی می پختند که آن هم چون وانیل را نمی شناختند صرفا از روی سپیدی اش حدس زدند همانی باشد که مادرشان برای شستن رختها به کار می برد و تمام پودر رختشویی را حیف و میل کردند و کیک نشد که نشد! مادرشان که گمان کرده بود گرسنه اند می رفت برایشان سه تا کیک کوچک بسته ای می خرید غافل از اینکه قصد آنها تولد گرفتن برای عزیز خانم بود که کشف این روز تولد هم با سوالهای خنده داری که از عزیز خانم می پرسیدند خودش عالمی داشت! مرتضی بسیار مهربان و شیرین، گردنش را کج می کرد و می گفت: بگید دیگه عزیزخانم! از شوهرتون بگید از حاج آقا……. و چقدر صدای شهلا ریاحی دلنشین بود وقتی برای کودکان صحبت می کرد….
یادش بخیر، قسمتی بود که محسن مریض می شد، پدرش که هم پدرش بود و هم مادر (مادرش را سالها قبل از دست داده بود)، برایش سوپ می پخت و محسن از شب زنده داریهای پدر تازه می فهمید چقدر دوستش دارد…. وقتی یکبار پدر مریض شد، دستان کوچک محسن بود که سوپ می پخت و به بچه ها می گفت: شما برید بازی کنید! من باید مراقب پدرم باشم!

و تلخترین قسمتش که به شیرینی ختم می شد… همان قسمت جاودانۀ آخری که عزیز خانم قصد داشت منزل را بفروشد… تمام فیلم در غم بچه ها و حیرانیشان بود از آوارگی و از دست دادن یکدیگر… اما وقتی تصمیم عزیز خانم عوض می شد و با مهربانی و گریه می گفت: چطور می تونم از شماها، از شما بچه هام دل بکنم، این سه طفل دوست داشتنی دستها را دور کمر هم حلقه می زدند و با شادی وصف ناشدنیی در حیاط می چرخیدند و فریاد می زدند : ما، در خانه، می مانیم ! ما، در خانه، می مانیم! ما… و اینجا فیلم در حالیکه بچه ها روی هوا معلق بودند تمام می شد….

یادش بخیر…چه دورانی بود… افسوس

قسمتی زیبا و کوتاه از این سریال به یادماندنی رو برای اولین بار در نت تقدیم شما عزیزان می کنم:

بخش دوم این سریال زیبا اضافه شد!

download-icon-Taktemp (6)

۲۰ نظر

  1. خیلی مردی، دمت گرم

  2. ادمین عزیزم لطفا سریال در خانه رو کامل بذار خیلی دنبالش گشتم

  3. واقعا با دیدن این قطعه جا خوردم، ۲۰ ساله که دنبالش میگردم اما هیچ جا پیدا نکردم، اگه ممکنه قسمت های کاملشو بزارین، من سراسیمه منتظرم…. تشکر

  4. امکانش هاست که کل این سریال رو بگذارد؟

  5. واقعا که سریال زیبایی بود

  6. این سریال در سال ۱۳۶۵ از شبکه دو پخش شد.

  7. وای باورم نمیشه این سریال رو اینجا گذاشته باشین! منم خیلی دنبالش گشتم! کاش جور بشه همه ش رو بذارین!

  8. وای من عاشق این سریال بودم. خیلی جالب بود. ممنون که ما رو یاد روزای خوب انداختید

  9. خواهشا کاملشو بذارین

  10. ممنون میشم اگه به این همه ابراز نظر درباره قسمت های کامل این مجموعه جواب مثبت بدین، این کامنت دوم منه، مطمئنم تمام ما دهه شصتی ها منتظر میمونیم تا قسمت های کامل رو تو سایت بذارین . . . . ( من که هر روز دارم چک میکنم)

  11. سلام بر دوستان عزیز
    ممنون از لطف شما متاسفانه نسخه کامل هنوز در دسترس نیست به محض اینکه نسخه کامل پیدا شد در سایت قرار داده میشه و به شما اطلاع داده میشه

  12. لطفا کاملشو اگه هست بزارین این همه جوون رو خوشحال کنید

  13. ترو خدا جون هرکی دوست داری ترو حضرت عباس کاملشو بذار بخدا مردم انقد دنبالش گشتم

  14. من عاشق این سزیال بودم .

  15. مژده به عزیزان همراه!
    یک قسمت کامل از سریال زیبای در خانه (عزیز خانم) به سایت اضافه شد:
    http://nostalgiktv.com/?p=3587

  16. دمتون گرم لطفا سریال در خانه را کامل بگذارید خیلی ممنون میشم ….اخه خیلی خیلی خاطره دارم

  17. با عرض سلام و خسته نباشید الان شبکه استانی اصفهان داره کامل سریال درخانه رو پخش می کنه

  18. یادش بخیر از شبکه اصفهان پخش میشه.یه سوال بازیگرای کودکش الان چی کار میکنند؟

  19. اکبر ماتئوس

    سلام دوستان همدل
    واقعا” که زبانم از این ذوق و سلیقه ی شما قاصر است.
    بنابراین تمام احساسم رو در این جمله بیان می کنم و به شما تقدیم می کنم:
    صفای مرامتون.خیلی باحالید!

  20. آقا یه سکانس یادم هست که بچه ها توپ رو میزنن می افته تو اتاق اکبر آقا هم که داشت پیاز پوست میکند لج میکنه تمام اتق رو با پیاز یکی میکنه . خیلی خنده داره تا حالا نتونستم پیداش کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.