آموزش وردپرس

کارتون عروسکی دخترک کبریت فروش – کامل (دوبله فارسی)

37,100بازدید

Capture
کارتون عروسکی و بسیار نوستالژیک دختر کبریت فروش از مجموعه کارتون های قدیمی دهه شصت شمسی(بهترین قصه های دنیا)، پخش شده از برنامه کودک و نوجوان تلویزیون ایران.

این کارتون زیبا و خاطره انگیز برای اولین بار با کیفیت بالا و دوبله فارسی تقدیم هموطنان عزیر میشود.

download-icon-Taktemp (6)

۵ نظر

  1. دخترک کبریت فروش… تقدیم به کودکان کار این دیار…

    در هوایی که سرد بود شدید
    روز قبل از شروع سال جدید

    دختر هشت ساله ای زیبا
    داشت در خواب ناز می خندید

    یک پدر خوانده … بی شرف … دلسنگ …
    داد میزد : برخیز صبح رسید

    داد می زد بلند شو دختر
    تو و کبریــتهایت… شب عید

    گفت برخیز مفتخور از خواب
    گفت برخیز وگر نه … (تهدید)

    خواب راحت غریبه با او بود
    دخترک مثل بید می لرزید

    بستر مندرس و نازک او
    یادگار غم مادری فقید …

    دخت بدبخت در دلش می گفت
    بد و بیراه و لعن با خورشید

    با شبی که دوباره فردا شد
    (کاش دیگر زمین نمی چرخید)

    دختربی نوا ز جا برخواست
    کهنه رختی که داشت را پوشید

    راهی کوچه و خیابان شد
    گفت کبریـــــتها پول شوید

    ور نه یخ می زنم من از سرما
    چون پدرخوانده ی بیرحم پلید

    گفته پول است کلید برگشت
    (در همین اوهام … در فکر کلید …

    سیر می کرد دخترک) ناگاه
    کل کبریتها زمین پاشید

    و تصادف نمود با گاری
    صاحب چرخ سرش داد کشید.

    نم و خیس و شکسته و سالم
    جملگی را ز برفها بر چید

    باز فریاد می زند (کبریــــــــــــت)
    آی مردم تو رو خدا بخرید

    هرزه دیوارهای بی احساس
    شهروندان دنی تر از یزید

    بیتفاوت عبور می کردند
    طعنه هاشان به عقده انجامید

    پشت ویترین لباس قرمز رنگ
    تار و پودش حریر و مروارید

    دخترک غرق در توهم بود
    از فروش کبریتها نومید

    چند ساعت گذشت از سر شب
    طفل بیچاره هی کنایه شنید

    هر که از این مثلا آدم ها
    تنه میزد . و . تنش را درید

    گوشه ی جاده او ولو شده بود…
    زیر سقف شیروانی که خزید

    ناگهان چهره اش مصمم شد
    یک جرقه … یک کورسو … امید …

    تکه ی آجری که خیس نبود
    چند کبریت را به آن سایید

    عمر هر شعله چند ثانیه بود
    دخترک مست و گیج و خواب آلود

    مست از درد ، درد بی فرجام
    گیج این زندگی درد آلود

    بار اول توهمش این بود
    (یک بخاری …) چه جای گرمی بود …

    دفعه دومی که رویا دید
    میز میوه … شراب … کاش خواب نبود

    یک درخت کریسمس زیبا
    آخرین وهم ، اخرین رویا

    گفت مادر بزرگ جان برگرد
    و . مرا با خودت ببر بالا

    و . مرا با خودت ببر به بهشت
    جز جهنم نبود این دنیا

    گل یخ … گوشه ی کوچه … شب سرد
    گفت بدرود … رفت سوی خدا

    بین یک عده مردم بیدرد
    دختری نان شب گدایی کرد

    توی سرما وفقر و بدبختی
    باز نامیده می شود ولگرد

    باز در خواب ناز می خندد
    نو عروسی که مرد زیر درد …

    محمد فلاح / زمستان ۱۳۹۲

    با سپاس ویژه از مدیر سایت نوستالژیک تی وی nostalgiktv که با اقدام فوق العاده خود در پخش این کارتون خاطره انگیز برای اولین بار بعد از حدود سه دهه (که از تلویزیون ایران پخش شده بود) ، انگیزه ی سرودن این شعر را در من ایجاد کرد
    ( لینک دانلود این کارتون در آدرس زیر موجود می باشد http://nostalgiktv.com/?p=3326 )

  2. سلام سپاسگزارم از شما جهت راه اندازی این مجموعه زیبا
    خداقوت

  3. واقعا مرسی من خیلی دنبال این ورژن دختر کبریت فروش بودم . مامانم خیلی این کارتون رو دوست داره. لطفا جز عروسکیش ، کارتونیش رو هم بذارید. با تشکر از زحماتتون

  4. اگر دوستان به یاد داشته باشند، انیمیشن عروسکی “بندانگشتی” هم در دهه ی شصت از تلویزیون پخش می شد. بسیار سپاس گزار می شوم اگر آن را هم در سایت بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.